.صورت نقل و خبر دارد. ولی برتن
تیغ زهر آغشته پوشد،نیشتر پیچد
رشتۀ رنج است و جا دارد اگر دردش
بیشتر در زخمهای ریشتر پیچد.
و از اینجا باز،
پرتوی دیگر به روی
شاتقی می تافت
حال و قالش باز دیگر بار،
آب و تاب جزم و جد می یافت


-«آری،آری،گفته ام ، اینجا
ماجراها گونه گون و رنگ وارنگ است.
راهها بُن بَست،
عرصه ها تنگ است.
هر شکستی قصّه ای دارد،صدایی نیز.
و همیشه سنگهای آسمان ها را
با سبو های زمین جنگ است.


هر شکستی قصّه ای دارد،صدایی نیز
زیر این گنبد صداها بیشتر پیچد.
این صداها گرچه می گویند
چون کمندی می شود،بیرحم و کافر کیش
تا به کیفر بیشتر بر گردن آن کو
بیشتر بیرحم و کافر کیش تر پیچد.
لیک می بینی به چشم خویش
غالباً بر گردن آن ناتوانتر کو
بیشتر درویشتر پیچد.


صورت نقل و خبر دارد،ولی بر تن
تیغ زهر آغشته پوشد،نیشتر پیچد
رشتۀ رنج است و جا دارد اگر دردش
بیشتر در زخمهای ریشتر پیچد.


گفته ام، آری و می گویم
این دیگر نقل و حکایت نیست.
و بگویم نیز و خواهم گفت
حَسبِ حال است این،شکایت نیست.
هر حکایت دارد آغازی و انجامی،
جز حدیث رنج انسان،غربتِ انسان
آه! گویی هرگز این غمگین حکایت را
هرچها باشد،نهایت نیست.

پیچد ,حکایت ,دارد،صدایی ,قصّه ,شکستی ,شکستی قصّه ,ریشتر پیچد ,زخمهای ریشتر ,پوشد،نیشتر پیچدرشتۀ ,آغشته پوشد،نیشتر ,آغشته پوشد،نیشتر پیچدرشتۀ منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ارزانی دانلود سرا مدرسه شادتر ، دلپذیر تر و با نشاط تر پایگاه اشعار آئینی جعفر ابوالفتحی_ نِی جَف اینجا همه چی هست همه چی موجوده